گفتوگو با جابر
قبلاً در چه رشتهاي ورزش ميكردي؟
چندين سال بدنسازي و پرورش اندام كار كردم و باشگاه داشتم و مربي بدنسازي بودم.
چه شد كه سارق شدي؟
اعتياد به مواد مخدر زندگيام را تباه كرد. من ورزشكار بودم و براي خودم در بين بستگان و دوستانم احترام داشتم، اما وقتي معتاد به شيشه شدم همه چيز را از دست دادم. مربي بدنسازي بودم كه معتاد به شيشه شدم. از طرف ديگر مادرم نيز بيمار است و براي درمانش نياز به پول داشتم به همين دليل با شايان كه او هم معتاد است، نقشه سرقت از خانهها را طراحي كرديم.
سابقه داري؟
سال 92 با چند نفر درگير شدم كه پس از شكايت به اتهام درگيري راهي زندان شدم، اما سابقه ديگري ندارم.
چند فقره با شايان سرقت كردي؟
9 فقره.
درباره سرقتها توضيح بده؟
ما دو نفري با هم جلوي خانهها ميرفتيم. زنگ خانههايي كه چراغ آنها خاموش بود، ميزديم.
وقتي كسي جواب نميداد از طريق بالكن وارد خانه ميشديم و اموال قيمتي و كوچك مثل طلا و جواهر، پول نقد، قاليچه، تابلو فرش و غيره را سرقت ميكرديم. ما بيشتر اموال سرقتي را در حوالي ميدان شوش ميفروختيم و پول آن را تقسيم ميكرديم.
فكر ميكردي شايان از شما به اتهام مزاحمت شكايت كند؟
نه. چون او همدست من بود و در سرقتها پاي او گير است، اما وقتي در يكي از سرقتها سهمش را ندادم، او از من به اتهام مزاحمت شكايت كرد.
چرا سهمش را ندادي؟
او در همه سرقتها با من نبود و هميشه انتظار داشت پول زيادي به او بدهم. شايد هم من طمع كردم.
الان چه حسي داري؟
پشيمان هستم. اميدوارم پس از بازگشت از زندان ديگر به سراغ مواد نروم.
گفتوگو با شايان
شما در چه رشتهاي ورزش ميكردي؟
من فوتباليست بودم و در اين رشته به صورت حرفهاي فعاليت داشتم.
عضو باشگاهي هم بودي؟
بله. در تيم نونهالان و نوجوان بودم و حتي عضو يكي از تيمهاي دست اولي هم در نوجواني بودم.
من در طول بازيهاي حرفهام حتي توپ طلا هم گرفتم.
چه شد كه ورزش را رها كردي و سارق شدي؟
چند سال قبل تصادف شديدي كردم و پاهايم به شدت آسيب ديد. پس از عمل جراحي يكي از پاهايم سه ميل كوتاهتر شد. پس از اين به شدت افسرده شدم تا اينكه كمكم به اعتياد رو آوردم و معتاد به ترياك شدم . من ورزشكار حرفهاي بودم و مدرك قهرماني دارم اما اعتياد همه چيز را از من گرفت و آخر مرا سارق كرد.
فكر ميكردي پس از شكايت شما، دوستت اعتراف به سرقتهاي سريالي كند؟
نه. فكر نميكردم. من در سرقتها داخل كوچهها كشيك ميدادم و او خودش تنهايي به سرقت ميرفت. وقتي احساس كردم سهم مرا كامل نداده است به اتهام مزاحمت شكايت و فكر كردم براي گرفتن رضايت سهم مرا بدهد، اما او راز سرقتها را بر ملا كرد.